نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

اخلاق دخترها و پسرها

اخلاق دختر ها و پسر ها

 ۱-دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند

2- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

3- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه

4- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

5- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

6- دخترا می خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن

8- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

9- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

10- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!

11- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

12- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

13- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

14- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن

15- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا

16- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!

17- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

18- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

19- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!

20- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

21- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

22- دختر ترشیده میشه اما پسر بلعکس رسیده تر میشه نه!!!!

23- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!

(البته فحش دادن یکی دیگر از کارهای دختران است) بد وااااااا ...انجام ندید سو استفاده نشه هاااااا

زندگی نامه ی مرحوم ایت الله مجتهدی

 

 

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در نهم مهرماه سال 1302 شمسی در تهران چشم به جهان گشود.
وی در خاندانی با تقوی و ورع و فضل و شرف پرورش یافت پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبه‌های معروف و با تقوی و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیت ‌الله مجتهدی همگی در کسوت روحانیت و از علماء جلیل‌القدر و مبلغین اسلام و از ائمه جماعات مشهور کاشان بودند.
از جمله اجداد ایشان آیات و حجج اسلام، حاج ملا محمدعلی مجتهد و حاج ملامحمد باقر مجتهد و حاج ملا محمد کاظم مجتهد کاشانی بودند.
صاحب کتاب لبا‌ب‌الالقاب تالیف آیت الله مرحوم آخوند ملا حبیب الله شریف کاشانی متوفی 1340 قمری درباره یکی از اجداد ایشان یعنی حضرت آیت ‌الله حاج شیخ محمد‌علی مجتهد کاشانی می‌نویسد: «او فرزند حاج محمدباقر کاشانی است و آیت ‌الله حاج محمد‌علی مجتهد کاشانی عالمی فاضل و مدرسی بزرگوار در علوم شرعی و عقلی بود، به حدی که فضل و علم و زهدش بر دیگران مسلم و آشکار بود، و آن مرحوم فرزندی داشت به نام حاج ملا ابوالقاسم که او هم حکیم و منجمی زبردست بود و من آن فرزند را دیده بودم و او در تهران فوت کرد (و در اطراف چهار راه مولوی که در آن زمان قبرستان بود دفن گردید) و مرحوم آیت ‌الله حاج محمد‌علی از شاگردان فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله سیدمحمد تقی کاشانی بود و او از شاگردان عالم ربانی و معلم اخلاق حاج ملا احمد نراقی است و ملااحمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری بود و وقتی که ملااحمد نراقی از رحلت آیت‌الله سید‌محمد تقی کاشانی باخبر شدند از شدت حزن و اندوه و با صدای رسا و بلند شدیدا گریه کردند و از فقدان آن عالم بزرگوار تاسف خوردند.»
آیت‌‌الله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بود و پدر ایشان یعنی مرحوم محمد باقر راضی نبود که فرزندش طلبه شود ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشت به سوی طلبگی روی آورد.
با توجه به مخالفت پدر، سال‌ها با عسرت و سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت و بعد از سال‌ها نه تنها پدر راضی شد بلکه بر وجود چنین فرزندی در نزد خویشان و نزدیکان و در اجتماع افتخار می‌کرد.
وی پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل (پدر حضرت آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی) و سید‌حسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند. بعد از قریب دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند.
آیت‌الله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم می‌پرداخت و وقتی که از قم به تهران آمد شب‌ها در مسجد‌ امین‌الدوله که مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شیخ محمد‌حسین زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، لذا از آیت‌الله مجتهدی تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شب‌ها هم منبر برود و آیت‌الله مجتهدی در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسیر‌ برهان که مبنای تفسیری ایشان بود برای مستمعین آیات قرآن را تفسیر می‌کرد.
آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی صبح‌ها در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله بازار جهت طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر‌ها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس می‌خواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطول، سیوطی، مغنی، منطق و غیره می‌پرداخت.
دو سال بعد یعنی در 21 محرم سال 1372 قمری، ثلمه‌ای در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شیخ محمدحسین زاهد رحمة‌الله علیه بود.
آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم حاج سید‌ عزیز‌الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنکه به درخواست عده‌ای از علماء و مردم متدین، از حضرت استاد تقاضا کردند که حوزه علمیه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل کنند که در آن زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمره ترشی کسبه محل بود، و تجار و مردم متدین با علماء مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که آیه‌الله مجتهدی به دلایلی نسبت به علماء دیگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد ارجحیت دارد.
بنابراین با همت تجار و مردم متدین، آیت‌الله مجتهدی توانست حوزه علمیه فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه شهید مرتضی کیانی، کوچه مسجد آقا واقع است تأسیس کند.
در این حوزه هر سال مراسم عمامه‌گذاری با حضور آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی برگزار می‌شد.

* استادان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی

دروس ادبیات عرب: در تهران و نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی‌اکبر برهان
کتاب مطول: نزد مرحوم آیت‌الله محمدجواد خندق‌آبادی و مرحوم آیت‌الله سیدمرتضی علوی فریدونی
منظومه حاج ملاهادی سبزواری: نزد مرحوم آیت‌الله علامه طباطبایی
کتاب لمعتین: نزد حضرات آیات و حجج اسلام شهید صدوقی، مرحوم محمدجواد خندق‌آبادی و مرحوم شیخ عبدالرزاق اصفهانی
رسائل: نزد مرحوم آیت‌الله شیخ محمدجواد خندق آبادی
مکاسب: نزد مرحوم آیت‌الله سیدمحمد صادق طباطبایی
کفایه جلد اول: نزد مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی
کفایه جلد دوم: نزد مرحوم آیت‌الله سیدصادق شریعمتداری
درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی
درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی
درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی
درس خارج به مدت دو سال: نزد مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ محمدرضا تنکابنی
و درس خارج به مدت شش سال: در محضر مرحوم آیت‌الله العظمی سیداحمد خوانساری
درس اخلاق: نزد مرحوم حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) در مدرسه فیضیه قم عصرهای جمعه و همچنین نزد عالم ربانی و معلم اخلاق حضرت حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سیدحسین فاطمی قمی بودند.
 

پاییز

 

 

 

من عاشق پاییزم... 

 

من عاشق پاییزم  اما برای عاشقی  

 

 همیشه بهار را می طلبم ... 

دستم به قلم نمی رسد .  

هر روز تا هزار سال جلو میروم و هر بار .   

 بار هزار سال را به دوش می کشم .

می دانی  

بار دقایق سنگین است بار روز ها و سال ها سنگین تر  

و از همه سنگین تر لحظه ها  

دستانم سنگین شده  

گوشم گیرم 

چشمانم را می بندم و می نویسم  

 از خودم  

از تو  

از راز  

از روزگار  

از ابهام جاری نا نوشته ی لحظه ها  

 چشمانم را می بندم . بردار زمان   

نیست می شود

قدم زدن در گذشته و آینده برایم چون  

 

حرکت دادن نگاه می شود  روی  گذر آب  

 رود یا مثل شنا کردن وقتی ضربان قلبت   

با آب یکسان می شود

چیز هایی می بینم که می ترسم 

که نا گفتنی اند . 

ظرفم بزرگ شده  

انبوهم  

نمی دانم تا کی ادامه خواهم داد 

 

می دانی .... 

هیچ چیز خواستنی تر از مطلق سکوت 

 

 نیست .  

و ترس  

تنها معنی سکوت مطلق است ...

اس ام اس

زندگی بدون عشق مثل شورت بدون کش می‌مونه، اگه توی زندگی عاشق نباشی مجبوری که شورتت رو با دست نگه داری!

توی دنیا دو تا نابینا می‌شناسم، یکی تو که هیچ موقع عشقم رو ندیدی، یکی من که کسی رو جز تو ندیدم

اگه یه شب به آسمون نگاه کردی و هیچ ستاره‌ای نبود، حاضرم تا صبح برات چشمک بزنم تا بشم تک ستاره آسمونت

چشم زیباست وقتی در آن اشک باشد اشک زیباست وقتی برای عشق باشد عشق زیباست وقتی از آن تو باشد تو زیبایی وقتی از آن من باشی

تنهایی‌هام با تو، خوشبختی‌هام با تو، مهربونی‌هام با تو، سختی‌هام با تو، توی صحرا با تو، توی دریا با تو، تو آسمون‌ها با تو، چیپس جدید با تو

سه چیز قلب من است: عشق، پول، خوشبختی! نترس، تو رو یادم نرفته، تو ضربان قلبم

الهی مورچهگازت بگیره شامپو بره تو چشمات مگس بره تو گوشت اگه قراموشم کنی

دست یا چیز

دست یا چیز

هیچ وقت چیزتو پیش کس دیگه ای دراز نکن

 

هیچ میدونین اگه کلمه ی دست اختراع نشده بود و به جاش از کلمه ی چیز استفاده میکردیم روزانه چه کلمه هایی میشنیدیم؟؟ زیاد به مختون فشار نیارین خودم مثال میزنم 

توی کتاب علوم مینوشتند:چیز خیلی مفید است! با چیز میتوان اجسام را بلند کرد!بعضی چیزها مو دارند بعضی دیگر بی مو هستند!ولی کف چیز مو ندارد!هیچوقت چیز خود را توی سوراخ نکنید!چون ممکن است جانوران نوک چیزتان را گاز بگیرند!همیشه قبل از غذا چیز خود را با اب و صابون بشویید!هیچوقت با چیز کثیف غذا نخورید!خانمها همیشه دوست دارند به چیز خود لاک و کرم بمالند!این عمل برای محافظت از چیز خوب است!ادم وقتی سردش میشود چیزش را روی بخاری یا زیر بغل میگیرد

در کتاب تاریخ مینوشتند:اردشیر دراز چیز به هندوستان لشکر کشی کرد و چیز اجانب را کوتاه نمود
مردم توی کوچه و بازار میگفتند:لامصب چیز ما نمک نداره!به هر کسی خوبی کردیم جوابش بدی بود!از قدیم میگفتند با هر چیز بدی با همون چیز پس میگیری
پدری به پسرش درس ادب میداد:پسرم هیچوقت پیش مردم چیزتو دراز نکن!توی بیمارستانها ادمهایی رو میدیدیم که چیزشان توی تصادف قطع شده و مجبور بودند تا اخر عمرشان از چیز مصنوعی استفاده کنند
دزدهای مسلح هنگام حمله به بانک میگفتند:چیزها بالا! چیزهاتون رو بزارید پشت سرتون!اگه کسی چیزش به زنگ خطر بخوره چیزشو میشکنیم! ورییس بانک به پلیس میگفت:چیزم به دامنتون!دزدها رو بگیرید!و پلیس ها هم چیز از پا درازتر از ماموریت برمیگشتند! هر روز در اخبار میشنیدیم که:این بار چیز استکبار جهانی از استین فلانی بیرون امده
و پسر جوانی در دفترچه خاطراتش مینوشت:اون روز من با دختر خانمی اشنا شدم! اون چیزش رو دراز کرد و من چیزش رو گرفتم و کمی فشار دادم! چه چیز گرم و لطیفی داشت!از خجالت چیزش خیس شد!و دوستی ما از همون روز شروع شد!دیروز بازم اونو توی اتوبوس دیدم!چیزم رو به میله گرفتم و رفتم جلو!از دیدن من خوشحال شد و گرم صحبت شدیم!اتوبوس خیلی تند میرفت و من برای اینکه اون نیفته چیزم رو گذاشتم پشتش!از این کاره من خوشش اومد و تشکر کرد!اون 2تا ایستگاه بعد پیاده شد و من چیزم را براش تکون دادم! امروز هم توی کافه تریا قرار داشتیم!رفتیم و سر یه میز نشستیم!فضای اونجا خیلی تیره و تار بود!من چیزم رو گذاشتم روی چیزش و گفتم:چقدر چیز شما لطیف و نرمه!اون هم گفت:چیز شما بزرگ و داغه!بعد از نوشیدن قهوه بیرون اومدیم!چیزامون توی چیز همدیگه توی خیابون راه میرفتیم و مردم هم مارو نگاه میکردند! اونو به خونشون رسوندم و دوباره چیزمو گرفت و من هم چیزشو فشار دادم! ازش دور شدم و از دور چیزمو براش تکون دادم...هوا خیلی سرد بود... چیزم داشت یخ میزد...برای همین چیزمو گذاشتم توی جیبم!