نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

شکایت ثبت احوال فارس از سازندگان مرد هزار چهره

شکایت ثبت احوال فارس از سازندگان مرد هزار چهره

اداره کل ثبت احوال استان فارس از تهیه کنندگان مجموعه تلویزیونی مرد هزار چهره شکایت می کند.

به گزارش الف، وکیل اداره کل ثبت احوال استان فارس ، با تهیه و تقدیم دادخواستی به دادگستری فارس از مسئولان و دست اندرکاران مجموعه تلویزیونی مرد هزار چهره شکایت کرد.

در این دادخواست مواردی به عنوان دلایل و مستندات توهین بیان شده است از جمله: انتصاب شخصیت اصلی داستان به عنوان شخص کلاهبردار شیاد و متقلب در مجموعه ثبت احوال شیراز، ارائه فضای بی نظم و خارج از شان اداری در ثبت احوال شیراز و القای سوئ استفاده از موقعیت شغلی توسط کارکنان اداره کل ثبت احوال شیراز.

در این دادخواست، ثبت احوال استان فارس خواستار اعاده حیثیت و دریافت 21 میلیارد ریال به عنوان خسارت معنوی وارد شده به مجموعه ثبت احوال شیراز شده است.

سریال طنز مرد هزار چهره با کارگردانی و بازی مهران مدیری از روز اول فروردین 87 ، هر شب ساعت 23 از شبکه سوم سیما پخش می شود. در قسمتهای اول و دوم این سریال، دیوانسالاری پیچیده و نظام اداری کشور بطور غیر مستقیم به باد تمسخر گرفته شده است.

در سریالهای مشابه و طنزهای انتقادی قبلی مهران مدیری، ناهنجاری های نظام اداری و سیاسی کشور بدون اشاره مستقیم به سازمان یا محلی خاص، نقد می شد اما در داستان "مرد هزار چهره" ، ناهنجاری های اداری در اداره ثبت احوال شیراز- به عنوان نمونه ای از ادارات کشور - اتفاق می افتد.

حرکات ناگهانی باعث گرفتگی عضلات می شود

حرکات ناگهانی باعث گرفتگی عضلات می شود

متخصص طب فیزیکی و توانبخشی گفت:براثر عوامل حرکات ناگهانی ممکن است در قسمتی از عضله یا کل آن گرفتگی ایجاد شود.

دکتر فرید رضایی مقدم متخصص طب فیزیکی و توانبخشی با بیان این مطلب افزود : گرفتگی عضله به دو نوع حاد و مزمن تقسیم می شود .
رضایی مقدم گفت : گرفتگی حاد که براثر حرکات ناگهانی مانند خم شدن ناگهانی یا از جابلند شدن سریع و یک دفعه، گرفتگی ایجاد می شود به گونه ای است که حتی فرد ممکن است از شدت درد از خواب بیدار شود.
وی افزود: این گرفتگی ممکن است در قلب نیز ایجاد شود که منجر به سکته قلبی در افراد می شود
رضایی گفت : دردهای حاد در کمر ، گردن و ساق و ران پا دردهای مزمنی هستند که به علت کاهش اکسیژن و افت قند و یا جمع شدن اسید لاکتیک به وجود می آید که اینها از نوع فیزیولوژیک هستند
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی افزود : دردهای آناتومیک که براثر حرکت میکروفیلامانها و حرکات انقباضی آنها ایجاد می شود به گونه ای است که با حرکت نقصان و انقباضی میکروفیلامانها، کلسیم از خارج به داخل و برعکس انجام می شود. وی گفت: سوخت و ساز مواد قندی در سلول به اکسیژن زیاد احتیاج دارد که در صورت نبود اکسیژن مخصوصا در شب، گرفتگی شدید ایجاد می شود.
وی گفت : عضلات بدن باید همیشه نرم باشد که اکثر گرفتگی ها براثر سفت بودن عضله و با یک حرکت ناگهانی ایجاد می شود.
رضایی مقدم افزود :گرفتگی عضله در افراد عصبی و کسانی که اضطراب و استرس دارند به علت انقباض عضلات، ده برابر بیشتر است .
وی درباره درمان گرفتگی حاد عضله گفت : فقط با یک تحریک دردناک مثل نیشگون و یا کندن موئی می توان تا حدی عضله را درمان کرد و همچنین در حالت مزمن همیشه باید حرکات کششی انجام شود تا با کشش ایجاد شده گرفتگی ها رفع شود.
رضایی درباره گرفتگی کمر گفت : کمردردها باعث دیسک کمر می شود و هنگام گرفتگی کمر باید فرد با استراحت کردن و گذاشتن کیسه آب گرم یا کیسه یخ از التهاب جلوگیری و عضله را نرم کند .

پاییز وبهار

پاییز

 

آسودگی است

 

سکوت بر تواضع توانمندی است

 

به رنگ گل ها شدن است

 

بی خاری

 

و رها شدن است

 

آزادی.

 

 

ای شاخ خشک هنوز بر جای

 

با بهار سبز بگو:

 

آنچه تو را شور می دهد

 

آنچه تو را سبز می دارد

 

از من است

 

بگو که سکوت من

 

از بسیاری نا گفته هاست.

 

رازهای سربه مهر را

 

یکی یکی

 

به دست نسیم می دهم

 

تا در محفل انس و پیوند

 

با تو به آغاز برسند.

 

 

این پاییز منم

 

آنچه است که می نگارم

 

شاید بهاری بیاید

 

روزی به محفلی راه یابم

 

شاید دوباره آغاز شوم.

 

 

ولی شاخه ها

 

مانده اند بر جراحت برگ ها

 

و

 

برگ ها

 

افتاده اند جدا بر خاک

 

هنوز بارانی نباریده است

 

بارانی نباریده است

 

رخ خورشید را لکه ای نپوشانیده است

 

هنوز من منتظرم.

شاخه ها

 

مانده بر جراحت برگ ها

 

برجای مانده زخم بن برها

 

درد می کشند.

 

 

برگ ها

 

مانده بر خاک

 

جداافتاده ؛ تنها

 

ضجه می زنند.

 

 

بارانی نباریده است

 

ابری چهره خورشید نپوشانیده است

 

نگاهی از پس نگاهی رها نگردیده است

 

بارانی نباریده است.

 

 

پاییز من

 

بیا

 

بیا که دیگر تاب نزدیکی خورشید ندارم

 

بیا که می خواهم آسوده بخوابم

 

بیا که تنم نوازش نسیم تو را می طلبد

 

بیا که می خواهم سبک شوم

 

رها شوم

 

بودنی دگرگونه تجربه می خواهم

 

بیا

 

بیا که پاییز نیکوتر از بهار من است

 

به ثمر نشستن

 

و رها شدن

 

زیباتر از جنون بارور شدن است

 

بیا.

 

 

پاییز من

 

نزدیک می شود

 

برگ برگ.

 

 

رویاها آرزوها

 

بر بستر حقیقت دفن می شوند

 

یکی یکی.

 

 

رنگینه ها با زوزه باد

 

بر خاک می افتند

 

دانه دانه.

 

 

برگ هایی که در رویای خورشید تن می سوختند

 

به شوق رهایی

 

متهورانه در فضا می رقصند

 

به پرواز در می آیند

 

ولی

 

به خاک می پیوندند.

 

 

شاخه ها

 

باریخته

 

سبک

 

سر بر می افرازند

 

لخت

 

و آماده خم شدن

 

با شکوه سرمای سفید.

 

حتی آنکه بی بار بود

 

و تواضع نمی شناخت

 

می داند

 

از خمیدن ناگزیر است.

 

 

زمان تو را می ساید

 

و فراز تو را فرو می آرد

 

فرو

 

فروتر

 

تا که دیگر فراز نیست

 

همه چیز به یکی شدن می انجامد

 

به اجتماع

 

همه چیز با زمان پیوند می خورد

 

در دورنما دیگر تمایزی نیست

 

پیوند با روزگار

 

همراه فاصله شدن است.

 

عییییییدها

یامقلب القلوب والابصار

یا مدبرالیل ونهار

یا محول الحول ولاحوال

حول حالنا الا احسن لحال

با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی سال نو به تمام دوستای گلم درتمام دنیا ممممممبببببببببباررررررررررررک.

بچه ها فردا فردا عیده برای منم دعا کنید توروبه خدا منم دعا کنید.

باشه منم شما رو دعا میکنم.

البته گر لیاقت این کارو داشته باشم.

امیدوارم سال خوب ، بی دردسر ، سالم ، باب دل ، با آرزوهای قشنگ وبدون بیماری و دنگ وفنگ داشته باشید.

من خییییییییلییییییییییی دوستون دارم.

 

مریضی

سلام دوستان من رو ببخشید چند روزی نبودم

ساعت 6 صبح روز یکشنبه مورخ 19/12/86یک دل درد عجیبی من رو گرفت اولش گفتم خوب الان درست میشه ولی نه این تو بمیری از اون تو بمیری ها نبود بابام گفت پاشو بریم بیمارستان محل خودمون که به (کششششتارگاه امام حسن مجتبی (ع) ) معروفه خلاصه من درد می کشیدمو اونها هم لفت می دادن خلاصه تا آزمایش بدیم و جواب آزمایش بیاد شد ساعت 8 حالا درد بیشتر شده بود به پدرم گفتم که دکتر عمومی جواب آزمایش رو دید پدرم گفت آره دکتر گفتش مشکوک به آپاندیسه وباید بایستیم دکتر جراح تا( نیم )ساعت دیگه میاد نیم ساعت شد ساعت 30/10ومن بیچاره داشتم می موردم وتمام دلم درد می کرد دکتر جراح اومد اون هم جواب آزمایش رو نگاه کرد و گفت آپاندیسه وباید عمل شه گفتیم خوب عملش کن گفت تشکیل پرونده بدین تا بیام برای عمل من رو بردن طبقه بالای کشتار گاه تا لباس جراحی بپوشونن دیدم توی یک اطاق شاید3متردر 4 متر 6 تا تخت رو تنگ هم به هم چسبوندن وخیلی کثیف و بدبو .حدود ساعت 11بود ودل درد من کم شده ودرد به سمت قسمت آپاندیسم کشیده می شد . پیش خودم گفتم هر چه قدر هم کثیف باشه عیبی نداره فعلا دکتر عملم کنه تا بعد داماد ما رفت تا به دکتر بگه کمی زودتر آماده بشه اما دکتر رفته بود مطب خودش داخل شهر داماد ما رفت دنبالش و وقتی اومد گفت دکترجراح آقای رزم آور گفت آولا من با بیمه تامین اجتمایی کاری ندارم دوما 000/300تومان بیارید بریزید به حساب من تا من بیام برای عمل شانس رو داشدین خلاصه برادرم گفت که تا ما پول رو بریزیم به حساب وتوی این کثافت بازار بخواهیم اکبر رو عمل کنیم که چی آپاندیسش شاید خوب شه وبعد ازبهبودی صد نوع بیماری جدید بگیره میریم بیمارستان البرز کرج خلاصه رفتیم اونجا و دوباره آزمایش و دوباره دکتر ودوباره اطاق بستری برای عمل و دکتر زید که تحصیلاتش رو توی آمریکا وعربستان تموم کرده بود اومد برای عمل من راستش من اصلا از این عمل نمی ترسیدم چون یکبار در سن 6 سالگی عمل فت انجام دادم با دکترو متخصص بیهوشی و کمک  ها رفتیم اطاق عمل من که زبان کوچیکم ورم کرده بود جلوی تنفسم رو می گرفت این موضوع رو با دکتر در میان گذاشتم متخصص بیهوشی گفت بیهوش کردن من خطر ناک به همین دلیل یک آمپول بیهس کننده از کمر ودر قسمت نخاء به من بیچاره زدن که خیلی دردر داشت هنوز خوب پاهام سر نشده بود که دکتر جون تیغ جراحی رو کشید روی پوستم من فهمیدم وسوخت وشروع کرد به بلند کردن پوستم اونجاشم فهمیدم اما بعد از این که بیهس شدم کمی با دکتر ودستیاراش در مورد پرسپولیس واستقلال بهس کردم چون فقط من و دکتر پرسپولیسی بودیم و بقیه اس اسی بودن خلاصه در حین انجام عمل خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم از اطاق عمل دارن میارنم بیرون تعریف از خودم نباشه ولی من بخاطر قوای جسمانی خوبم از دیگر هم بخشیهام که اونها هم عمل آپاندیس کرده بودن خیلی زود تر راه اوفتادم تازه برای من آپاندیس حاد بود یعنی نزدیک بوده بترکه ودکتر هم وقتی داشت عمل می کرد به من گفت آپاندیست چقدر بزرگه ونزدیک بوده بترکه خلاصه من تا روز22/12/86 یعنی چهار شنبه توی بیمارستان بودم تا این که ساعت 11 صبح ترخیص شدم وحالا اومدم خونه وحالم همشکر خدا خوبه . ببخشید سرتون رو درد آوردم حالا اتفاق هایی که توی بیمارستان برای من افتاده بود رو مثل اینکه من 3 روز کامل چیزی نخوردم حتی 1/3لیوان آب رو نگفتم نوروز خوبی رو براتون آرزو دارم.