نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

نور سیاه

ادبی عرفانی طنز وهر چرت و پرت دیگه که بخواهید

سیزده نکته مهم زندگی و عشق از گابریل گارسیا مارکز

سیزده نکته مهم زندگی و عشق از گابریل گارسیا مارکز

یک : دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام بودن با تو پیدا می کنم.

دو : هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

سه : اگر کسی تو را آن گونه که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد

 چهار : دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند .

پنج : بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که ر کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

شش : هرگز لبخند را ترک نکن . حتی وقتی ناراحتی . چون هر کس ممکن است

عاشق لبخند تو شود.

هفت : تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی .

هشت : هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران.

نه : شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را . به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی ..

ده : به چیزی که گذشت غم نخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .

یازده : همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند . با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی .

دوازده :خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آن که شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد .

سیزده : زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.

جمله ها

جمله های دوست داشتنی من ...

  • همیشه چشمام به قلبم حسودیشون می شه چون تو همیشه در قلبمی ولی از چشمام دوری

 

  • دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد دوست آن است که هر لحظه بیادت باشد

 

  • عشق یعنی بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا و کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر

 

  • گاهی مسیر دلپذیر تر از مقصد است

 

  • قلبم دست توست . مواظب باش نیفته که می شکنه .بخاطر قلبم نمی گم گه شکستنی است بخاطر تو می گم که توش هستی

 

  • همیشه از کسی متنفر هستیم که زمانی دوستش بودیم

 

  • همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند .

 

  • عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شود یا به آرامی بمیرد .

 

  • بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن .

 

  • بهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی

 

  • عشق با چشم هایش نمی بیند بلکه با فکرش می بیند از این رو خدای عشق بال زد و تار یکی را ترسیم کرد .

 

  • اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ، می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .

عشق کیستی؟

ای عشق کیستی

از همه پرسیدن عشق چیست....؟؟؟؟ 

از کودکی پرسیدن عشق چیست ؟ گفت........بازی  

از نوجوانی پرسیدن عشق چیست؟ گفت.......  کینه.

زجوانی پرسیدن عشق چیست ؟ گفت .........   پول وثروت.   

 از پیری  پرسیدن عشق چیست؟  گفت............   عمر  

ازگل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت  .......از من خوشبوتر. 

از پروانه پرسیدن عشق چیست ؟گفت.......... از من زیباتر . 

از خورشید پرسیدن عشق چیست؟ گفت .......از من سوزانتر.  

...   ودر آخر از خود عشق پرسیدن ..؟؟؟؟؟ 

ای عشق تو کیستی ؟؟گفت به خدا قسم نگاهی بیش نیستم.

چگونه

 

 

چگونه فراموشت کنم .....

 

چگونه فراموشت کنم تو را که به قصر سپید عشق هدایتم کردی

 

وبرای اشکهایم شانه هایت را ارزانی داشتی

 

وبا صداقت عاشقانه ات دلم رابه درد آوردی

 

چگونه فراموشت کنم تو را

 

که روزها در خیالم سایه ات را می دیدم وطپش قلبت را حس می کردم

 

چگونه فراموشت کنم تو را

 

که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کرده ام

 

 دستم را به تو دادم ، قلبم را به تو دادم

 

بازوانم را به تو بخشیدم

 

و شانه هایم که نپرس

 

دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظه ها تو را می خواهند

 

و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند

 

چگونه فراموشت کنم

 

تو را که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت

 

همرنگ نوشته هایم باشند

 

پیشترها سبز را نمی شناختم. بهتر بگویم با سبز رفاقتی

 

نداشتم.

 

سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد که به یاد تو همیشه سبز بنویسم.

 

بیا و در رویاهایم دلت را به من بده.

 

فکرت را به من بده.

 

سرت را روی شانه هایم بگذار.

 

بیا عطر کلماتت را میان هم تقسیم کنیم....

 

برگرد

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم

بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...

آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم

بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته

شده است ...

رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر

تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های

دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....

اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی

دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد

برای همیشه برگرد...