امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است ...
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر
تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد...
ای عشق کیستی
از همه پرسیدن عشق چیست....؟؟؟؟
از کودکی پرسیدن عشق چیست ؟ گفت........بازی
از نوجوانی پرسیدن عشق چیست؟ گفت....... کینه.
زجوانی پرسیدن عشق چیست ؟ گفت ......... پول وثروت.
از پیری پرسیدن عشق چیست؟ گفت............ عمر
ازگل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت .......از من خوشبوتر.
از پروانه پرسیدن عشق چیست ؟گفت.......... از من زیباتر .
از خورشید پرسیدن عشق چیست؟ گفت .......از من سوزانتر.
... ودر آخر از خود عشق پرسیدن ..؟؟؟؟؟
ای عشق تو کیستی ؟؟گفت به خدا قسم نگاهی بیش نیستم.
| ||
رابطه جنسی زن و شوهر، یک معیار سنج است و فراز و نشیبهای روابط میان زوجین را نشان می دهد. این ارتباط مظهر زندگی آنهاست. درباره رابطه جنسی در زندگی زناشویی، مطالب زیادی نوشته شده است و درباره آن زیاد صحبت شده اما به نظر می رسد که آموزش درستی در این زمینه به زوجین داده نشده است. این رابطه در عین اینکه بخش کمی از زندگی زناشویی را در بر می گیرد اما بخش مهمی از زندگی زناشویی را تحت الشعاع قرار می دهد که در مورد آن سوتفاهمهای زیادی پیش آمده است. مقدار زیادی از این مشکل ناشی از تفاوتهای زیادی است که در این زمینه میان زن و مرد وجود دارد و زوجین باید بیاموزند که این تفاوتها را شناخته و به این تفاوتها احترام بگذارند. ازدواج با عدم آگاهی جنسی اگر چه در طی سالهای اخیر حرکتهای وسیعی در حیطه مشاوره های جنسی قبل از ازدواج و آموزشهای مفید برای زوج هایی که تازه ازدواج کرده اند شکل گرفته است، اما اغلب مردان و زنان بدون آمادگی لازم در این زمینه، وارد زندگی مشترک می شوند. البته مردان احساس می کنند که آمادگی زیادی دارند ، اما آماده بودن برای ارتباط جنسی و آماده بودن برای محبت و عشق ورزی دو موضوع متفاوت است، زیرا مردان به راحتی می توانند تجربه یک رابطه زناشویی موفقیت آمیز را تجربه کنند در حالی که عکس این موضوع برای زنان صادق است. مردان اغلب با این فرض که اطلاعات زیادی در مورد رابطه زناشویی دارند، وارد زندگی مشترک می شوند. مردان دوست ندارند بی اطلاع و ناتوان به نظر برسند و این در حالی است که بسیاری از زنان نیز از اینکه در مورد خواسته های خود در رابطه زناشویی صحبت کنند، احساس ناراحتی می کنند و بنابراین هرگز همسرشان را از این موضوع آگاه نمی کنند. برخی زنان برقراری رابطه جنسی را به عنوان وظیفه در نظر می گیرند و در نتیجه این ارتباط را تجربه ای ناخوشایند می یابند، زیرا اطلاعات صحیحی از نیازها و مسایل مربوط به جنسیت شان ندارند و نمی توانند به همسرشان کمک کنند تا به سازگاری جنسی برسند. علت اصلی ناسازگاری جنسی زوجین در عدم اطلاع آنان و نادیده گرفتن نیازهایشان است. برخی زنان برقراری رابطه جنسی را به عنوان وظیفه در نظر می گیرند و در نتیجه این ارتباط را تجربه ای ناخوشایند می یابند. از طرف دیگر مردانی قرار می گیرند که در ازدواج هیچ ارتباط جنسی ندارند و یا ارتباطشان بسیار کم است. این مشکل بیشتر در مردانی مشاهده می شود که در بیرون از منزل بیش از حد کار می کنند و فعالیتهای جسمی یا فکری شان بسیار طاقت فرساست در نتیجه در این دسته از مردان تمایل کمتری برای برقراری رابطه جنسی مشاهده می شود. این مردان از یک طرف نیازهای همسرشان را نادیده می گیرند و از طرف دیگر همسرشان را سرزنش می کنند، اما مقصر اصلی در این میان ناسازگاری جنسی است که لازم است از طریق تلاشهای هر دو طرف بهبود یابد نه فقط زن. در زندگی زناشویی، رسیدن به ارضای جنسی باید برای هر دو طرف باشد اما ازآنجاییکه اطلاعات زوجین دراین زمینه بسیار محدود است و مردان برای شناخت نیازهای همسر خود تلاشی نمی کنند . از طرف دیگر زنان(به خصوص در فرهنگ ما ایرانیان) در مورد خواسته های خود صحبت نمی کنند، بدین ترتیب تا زمانی که زوجین در مورد کیفیت رابطه جنسی به یک زبان مشترک و مورد توافق یکدیگر نرسند، نیازهای هر یک از آنها ارضا نشده با قی می ماند. چگونگی بدست آوردن سازگاری جنسی به دست آوردن سازگاری جنسی شامل دو گام مهم است: 1- بر ناآگاهی تان غلبه کنید. زن و شوهر باید از تمایلات و پاسخ دهی جنسی خود و همسرشان آگاه باشند. 2- نحوه درک خود از مسایل جنسی را برای یکدیگر تشریح کنید. گاهی اوقات هر یک از طرفین ادراک نادرستی در مورد این موضوع دارند. صحبت کردن در این مورد می تواند بسیاری از باورها و برداشتهای نادرست را رفع کند. راه حل نهایی چیست؟ در حالی که مشکلات جنسی موجب بروز تنش و ناخشنودی در اغلب ازدواجها می شود، این مشکلات بسیار راحت تر از آنچه تصورش را کنید قابل حل است و در اغلب موارد حل آن فقط نیاز به یادگیری دارد. برای حل چنین مشکلاتی، زوجین مایلند بدانند باید چه نکاتی را بیاموزند و با یکدیگر تمرین کنند تا موجب احساس رضایت هر دو طرف شود. در ادامه به این پیشنهادات توجه کنید: 1- حل مشکلات جنسی تا حد زیادی به چگونگی برخورد خودتان با مشکل بستگی دارد. برای مثال، می توانید به اتفاق یکدیگر کتابهای آموزشی مربوط به یادگیری این دسته از مهارتها را مطالعه کنید. 2- اگر مشکل جنسی اساسی دارید ممکن است نیاز باشد با متخصصان ذی ربط در این رشته صحبت کنید. درمانهای زناشویی می تواند به خوبی در حل مشکلتان به شما کمک کند. می توانید برای نتیجه گیری بهترابتدا کتابهای مربوط به این موضوعات را مطالعه کنید تا بعد بتوانید مشکلاتتان را هوشمندانه تر برای درمانگر توضیح دهید و کمک های لازم جهت رفع مشکلاتتان را دریافت کنید. منابع تکمیلی: هارلی، ویلارد اف. حسینی و آرام نیا(مترجمین). نیازهای مردان نیازهای زنان. انتشارات نسل نو اندیش. 1387. کرک، هاوتون و همکاران. قاسم زاده، حبیب الله(مترجم). رفتار درمانی شناختی. انتشارات ارجمند. 1385. کارلسون، جان. فیروزبخت، مهرداد(مترجم). برای زن و شوهر ها وقت زندگی بهتر رسیده. انتشارات دانژه. 1387. مریم عطاریان |
برگرفته ازسایت خانواده اسلامی
جککککککککککککککککککککککککککک
قبل از خوندن این جکها در نظر داشته باشید مضمون ما (یارو) است حالا شما این یارو رو میتونید هر کسی فرض کنید.
یه روز یارو می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن.
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم.
زن: خوب، پس چی شد؟
شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه.
زن: کیو خوشبخت کردی؟
شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه
از یارومی پرسن واحد کمتر از مثقال چیه؟ میگه چس مثقال
اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.
دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت
مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟
پسر بچه: آره مامان همه اش به فکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه
یارواز صدای جیرجیرک خوابش نمی برده، جیرجیرکه رو روغنکاری می کنه
یارو می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن، میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها
روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ عصبانی شد و گفت: بیتربیت! خجالت بکش. اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم
دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟
از یارومی پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق
یارومی ره دم در آزمایشگاه داد می زنده: پس کی می خواین جواب خون شهدا رو بدین؟
از یارومی پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون
می دونی بزرگترین مجرد بودن چیه؟
از هر طرف تخت که عشقت بکشه می تونی بیای پایین
یارو در خونش رو رنگ می کنه، بچه هاش گم می شن
یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:
سبز - آبى - قرمز
ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من راقص نورم
زندگینامه ی لئوناردو داوینچی
جذابترین فرد دورة رنسانس در 15 آوریل 1452 نزدیک قریة وینچی، تقریباً درصد کیلومتری فلورانس، متولد شد.
جذابترین فرد دورة رنسانس در 15 آوریل 1452 نزدیک قریة وینچی، تقریباً درصد کیلومتری فلورانس، متولد شد. مادرش دختری روستایی به نام کاترینا بود که زحمت عقد شرعی با پدر او را به خود نداد. فریبدهندة او ، پیرو د/ آنتونیو، از وکلای دعاوی نسبتاً ثروتمند بود. در آن سال که لئوناردو از مادر زاده شد، پیرو با زنی همشأن خود ازدواج کرد. کاترینا ناچار بود به یک شوی روستایی راضی شود؛ طفل نامشروع خود را به پیرو و زنش سپرد، و لئوناردو، بدون مهر مادری، در یک محیط نیمهاشرافی تربیت شد. شاید در همان اوان کودکی بود که عشق به لباس زیبا و نفرت از زنان در وی پدیدار شد.
به مدرسهای در نزدیکی منزل وارد شد. با عشقی فراوان به ریاضی، موسیقی، و رسم پرداخت، و با آوازخواندن و عود نواختن پدر خویش را شاد میساخت. برای خوب نقاشی کردن همة اشیای طبیعت را با کنجکاوی، صبر، و دقت بررسی میکرد. علم و هنر، که در مغز او به نحوی شگرفت با هم آمیخته شده بودند، فقط یک اساس داشت، و آن مشاهدة دقیق بود. هنگامی که پانزدهساله شد، پدرش او را به هنرگاه وروکیو در فلورانس برد و آن هنرمند چیرهدست را به پذیرفتن او به شاگردی خویش ترغیب کرد. تقریباً تمام مردم تحصیلکرده از داستان وازاری دربارة نقاشی فرشتهای توسط لئوناردو در سمت چپ تصویر غسل تعمید مسیح کار وروکیو آگاهند و میدانند که آن استاد چگونه شیفتة زیبایی آن فرشته شد، و این شیفتگی چهسان باعث شد که وروکیو نقاشی را کنار گذارد و پیکرتراشی پیشه کند. شاید داستان این تغییر حرفه پس از مرگ وروکیو جعل شده باشد. وروکیو چندین تصویر بعد از غسل تعمید مسیح ساخت. شاید در روزهای کارآموزی خود بود که لئوناردو تصویر عید بشارت (موزة لوور) را با فرشتة نازیبا و باکرة مضطرب آن نقاشی کرد. مشکل به نظر میرسد که او ظرافت را از وروکیو آموخته باشد.
در همین اوان، سر پیرو ثروتمندتر شد: چند ملک خرید، خانوادة خود را به فلورانس برد (1469) و متوالیاً چهار زن گرفت. زن دوم فقط ده سال از لئوناردو بزرگتر بود. وقتی که سومین زن پیرو کودکی برای او آورد، لئوناردو با ترک خانه و رفتن نزد وروکیو از تراکم جمعیت منزل کاست. در آن سال (1472) به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای تحصیل تشریح داخلی و خارجی به دست آورد. شاید در آن سال او- یا شخص دیگری- تصویر تشریحی لاغر قدیس هیرونوموس را، که اکنون در تالار واتیکان است و به او نسبت داده میشود، رسم کرده باشد. نیز شاید او بوده است که نزدیک سال 1474 تصویر زیبا و جاندار اما نارسای عید بشارت را، که اکنون در اوفیتسی است، ساخته است.
یک هفته پیش از بیستوچهارمین زادروزش، لئوناردو و سه جوان دیگر به شورای شهر فلورانس احضار شدند تا به اتهامی دربارة همجنسگرایی پاسخ دهند. نتیجة این محاکمه معلوم نیست. در 7 ژوئن 1476، این اتهام تجدید شد؛ کمیتة تحقیق لئوناردو را چندی زندانی کرد، آنگاه به علت فقد دلیل وی را تبرئه و آزاد کرد. اما لئوناردو بدون شک همجنسگرا بود. به محض اینکه توانست هنرگاهی از خود تأسیس کند، جوانان زیبا را دور خود گردآورد و برخی از آنان را در مسافرتهای خود از یک شهر به شهر دیگر همراه میبرد؛ در یادداشتهای خویش، ضمن صحبت از آنان، بعضی را «محبوبترین» یا «عزیزترین» میخواند. ما از روابط باطنی او با این جوانان چیزی نمیدانیم، اما برخی از قسمتهای یادداشتش بیمیلی او را نسبت به روابط جنسی از هرقبیل نشان میدهد.
لئوناردو، شاید بحق، با خود میاندیشید که چرا در زمانی که همجنسگرایی در ایتالیا بسیار رایج بود؛ فقط او و چند تن دیگر را متهم به این کار کرده بودند. او هرگز سران شهر فلورانس را برای اهانتی که به وی روا داشته بودند نبخشود. ظاهراً خود او موضوع را جدیتر تلقی کرد تا سران شهر. یک سال پس از اتهام، دعوت شد که سرپرستی هنرگاهی را در باغ مدیچی عهدهدار شود. این دعوت را پذیرفت؛ در 1478 شورای شهر از او خواست نمازخانة سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به علتی، این مأموریت را انجام نداد؛ گیرلاندایو اجرای کار را به عهده گرفت؛ فیلیپینو لیپی آن را به اتمام رساند. معهذا هیئت مدیره بزودی به او و بوتیچلی مأموریت دیگری داد. این مأموریت عبارت بود از ساختن تصویر دو مردی که به سبب توطئه علیه لورنتسو و جولیانو مدیچی به دارآویخته شده بودند. شاید لئوناردو، باعلاقة نیمه معتلی که به عیوب جسمانی و رنج انسانی داشت، تا حدی مجذوب این مأموریت شنیع شده بود.
اما او در حقیقت به همه چیز علاقهمند بود. تمام حرکات و سکنات بدن و حالات چهرة انسان، همة جنبشهای حیوانات و نباتات از تموج ساقههای گندم در مزرعه تا پرواز پرندگان، پستی و بلندیهای کوهسار، امواج و جریانهای آب و باد، انقلابات هوا و حالات مختلف آسمان- همة اینها برای او بس شگفتانگیز بودند. تکرار هیچ حالتی سحر و رمز آن را برای وی کسالتآور نمیکرد، او هزاران صفحة کاغذ را از شرح مشاهدات خود از صور مختلف پرکرده و تابلوهای بیشمار با هزاران شکل متنوع رسم کرده بود. وقتی رهبانان سان سکوپتو از او خواستند تا تصویری برای نمازخانة آنان بسازد (1481)، او موضوع ستایش مجوسان را انتخاب کرد و چندان خاطر خود را به جزئیات طرح آن مشغول داشت که تصویر را هرگز به پایان نرساند.
معهذا این پرده یکی از بزرگترین آثار اوست. طرحی که او برای تصویر ریخت کاملا با اصول هندسی ژرفانمایی تطبیق میکرد؛ سطح تصویر را به مربعاتی تقسیم کرد که مرتباً و با نسبت دقیق کوچک میشدند- معلومات ریاضی لئوناردو همواره با هنر نقاشی او به رقابت برمیخاست و گاه نیز با آن همکاری میکرد.
اما هنر لئوناردو چندان نیرومند بود که در کشمکش با علم همواره پیروز میشد؛ در این مورد نیز غلبه با هنر بود: مریم عذرا در این تصویر حالت و وجناتی داشت که در تمام آثار لئوناردو از آغاز تا پایان دیده میشد؛ مجوسان باوقوف زایدالوصف یک جوان هنرمند، به خلق وخوی پیروان رسم شدهاند؛ و «فیلسوف» سمت چپ تصویر قیافة اندیشمند نیمهشکاکی دارد، بدانسان که گویی نقاش، به محض برگرفتن قلم، داستان مسیحیت را با یک روح شکاک ودر عین حال پر از ایمان، از آغاز تا پایان، از نظر گذرانده است. در اطراف این اشخاص تقریباً پنجاه نفر جمع شدهاند، گویی هرگونه زن و مردی به سوی مهدکودک شتافتهاند تا با ولع بسیار معنی حیات و نور عالم1 را دریابند و راز زندگی را در مجموعة بزرگی از ولادتها کشف کنند.
1. اشاره به این گفتة حضرت عیسی: «... من نور عالم هستم، کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود، بلکه نور حیات را یابد.» («انجیل یوحنا»، باب هشتم). ـم.
این شاهکار ناتمام، که باگذشت ایام تقریباً محو شده، در اوفیتسی فلورانس نصب شده است؛ اما فیلیپینو لیپی بود که نقاشی مورد قبول برادران سکوپتو را اجرا کرد. عادت لئوناردو، جز در چند مورد استثنایی، این بود که بسیار بلنداندیشی کند؛ خود را در آزمایش جزئیات مستغرق سازد؛ و در ورای موضوع، دورنماهای بیشماری از اشکال انسانی، حیوانی، و نباتی، صور معماری، صخرهها و کوهها، و نهرها و ابرها و درختان را به حیطة تصور درآورد؛ بیشتر مجذوب فلسفة تصویر شود تا کمال فنی آن؛ و بالاتر از همه آنکه کار کوچکتر رنگآمیزی تصاویری را که بدین گونه برای عیان ساختن فحوا پدید آمدهاند، به دیگران واگذارد؛ و آنگاه، پس از رنج فکری و جسمی بسیار، از نارسایی دست و اسبابکار در تعبیر رؤیای کمال دستخوش نومیدی شود: به جز چند مورد استثنایی، خوی و سرنوشت لئوناردو از ابتدا تا انتها بدین گونه بود.