حرکات ناگهانی باعث گرفتگی عضلات می شود
متخصص طب فیزیکی و توانبخشی گفت:براثر عوامل حرکات ناگهانی ممکن است در قسمتی از عضله یا کل آن گرفتگی ایجاد شود.
دکتر فرید رضایی مقدم متخصص طب فیزیکی و توانبخشی با بیان این مطلب افزود : گرفتگی عضله به دو نوع حاد و مزمن تقسیم می شود .
رضایی مقدم گفت : گرفتگی حاد که براثر حرکات ناگهانی مانند خم شدن ناگهانی یا از جابلند شدن سریع و یک دفعه، گرفتگی ایجاد می شود به گونه ای است که حتی فرد ممکن است از شدت درد از خواب بیدار شود.
وی افزود: این گرفتگی ممکن است در قلب نیز ایجاد شود که منجر به سکته قلبی در افراد می شود.
رضایی گفت : دردهای حاد در کمر ، گردن و ساق و ران پا دردهای مزمنی هستند که به علت کاهش اکسیژن و افت قند و یا جمع شدن اسید لاکتیک به وجود می آید که اینها از نوع فیزیولوژیک هستند .
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی افزود : دردهای آناتومیک که براثر حرکت میکروفیلامانها و حرکات انقباضی آنها ایجاد می شود به گونه ای است که با حرکت نقصان و انقباضی میکروفیلامانها، کلسیم از خارج به داخل و برعکس انجام می شود. وی گفت: سوخت و ساز مواد قندی در سلول به اکسیژن زیاد احتیاج دارد که در صورت نبود اکسیژن مخصوصا در شب، گرفتگی شدید ایجاد می شود.
وی گفت : عضلات بدن باید همیشه نرم باشد که اکثر گرفتگی ها براثر سفت بودن عضله و با یک حرکت ناگهانی ایجاد می شود.
رضایی مقدم افزود :گرفتگی عضله در افراد عصبی و کسانی که اضطراب و استرس دارند به علت انقباض عضلات، ده برابر بیشتر است .
وی درباره درمان گرفتگی حاد عضله گفت : فقط با یک تحریک دردناک مثل نیشگون و یا کندن موئی می توان تا حدی عضله را درمان کرد و همچنین در حالت مزمن همیشه باید حرکات کششی انجام شود تا با کشش ایجاد شده گرفتگی ها رفع شود.
رضایی درباره گرفتگی کمر گفت : کمردردها باعث دیسک کمر می شود و هنگام گرفتگی کمر باید فرد با استراحت کردن و گذاشتن کیسه آب گرم یا کیسه یخ از التهاب جلوگیری و عضله را نرم کند .
پاییز
آسودگی است
سکوت بر تواضع توانمندی است
به رنگ گل ها شدن است
بی خاری
و رها شدن است
آزادی.
ای شاخ خشک هنوز بر جای
با بهار سبز بگو:
آنچه تو را شور می دهد
آنچه تو را سبز می دارد
از من است
بگو که سکوت من
از بسیاری نا گفته هاست.
رازهای سربه مهر را
یکی یکی
به دست نسیم می دهم
تا در محفل انس و پیوند
با تو به آغاز برسند.
این پاییز منم
آنچه است که می نگارم
شاید بهاری بیاید
روزی به محفلی راه یابم
شاید دوباره آغاز شوم.
ولی شاخه ها
مانده اند بر جراحت برگ ها
و
برگ ها
افتاده اند جدا بر خاک
هنوز بارانی نباریده است
بارانی نباریده است
رخ خورشید را لکه ای نپوشانیده است
هنوز من منتظرم.
شاخه ها
مانده بر جراحت برگ ها
برجای مانده زخم بن برها
درد می کشند.
برگ ها
مانده بر خاک
جداافتاده ؛ تنها
ضجه می زنند.
بارانی نباریده است
ابری چهره خورشید نپوشانیده است
نگاهی از پس نگاهی رها نگردیده است
بارانی نباریده است.
پاییز من
بیا
بیا که دیگر تاب نزدیکی خورشید ندارم
بیا که می خواهم آسوده بخوابم
بیا که تنم نوازش نسیم تو را می طلبد
بیا که می خواهم سبک شوم
رها شوم
بودنی دگرگونه تجربه می خواهم
بیا
بیا که پاییز نیکوتر از بهار من است
به ثمر نشستن
و رها شدن
زیباتر از جنون بارور شدن است
بیا.
پاییز من
نزدیک می شود
برگ برگ.
رویاها آرزوها
بر بستر حقیقت دفن می شوند
یکی یکی.
رنگینه ها با زوزه باد
بر خاک می افتند
دانه دانه.
برگ هایی که در رویای خورشید تن می سوختند
به شوق رهایی
متهورانه در فضا می رقصند
به پرواز در می آیند
ولی
به خاک می پیوندند.
شاخه ها
باریخته
سبک
سر بر می افرازند
لخت
و آماده خم شدن
با شکوه سرمای سفید.
حتی آنکه بی بار بود
و تواضع نمی شناخت
می داند
از خمیدن ناگزیر است.
زمان تو را می ساید
و فراز تو را فرو می آرد
فرو
فروتر
تا که دیگر فراز نیست
همه چیز به یکی شدن می انجامد
به اجتماع
همه چیز با زمان پیوند می خورد
در دورنما دیگر تمایزی نیست
پیوند با روزگار
همراه فاصله شدن است.